کد خبر : 39497
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 8 آوریل 2025 - 12:34
  • نویسنده :
  • -

    تحول بنیادین علوم انسانی اسلامی، نیازمند بازخوانی مفاهیم دینی است

    تحول بنیادین علوم انسانی اسلامی، نیازمند بازخوانی مفاهیم دینی است

    تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، بازسازی اصول و ساختارهای علمی بر اساس آموزه‌های دینی است. این تحول نیازمند نگاهی نو به مفاهیم دینی برای پاسخگویی به چالش‌های دنیای معاصر است.

    به گزارش خبرنگار مهر، تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، بازسازی اصول و ساختارهای علمی بر اساس آموزه‌های دینی است. این تحول نیازمند نگاهی نو به مفاهیم دینی برای پاسخگویی به چالش‌های دنیای معاصر است. از زمان مواجهه با علوم غربی، سوال اساسی این بوده که آیا می‌توان علوم انسانی را با اسلام تلفیق کرد یا باید یک سیستم علمی جدید بر اساس قرآن و سنت ایجاد کرد؟ چالش اصلی، بازخوانی مفاهیم دینی به‌گونه‌ای است که هم به اصالت‌ها احترام بگذارد و هم به نیازهای امروز پاسخ دهد. مفاهیم کلیدی مانند انسان، عقل، عدالت و غیره باید تفسیر جدیدی شوند. این بازخوانی باید انتقادی و مبتنی بر نیازهای جامعه اسلامی باشد تا علوم انسانی اسلامی ارتقا یابد و تمدن جدیدی شکل گیرد. این تحول نباید فقط تطبیق منابع اسلامی با علوم غربی باشد، بلکه باید به حوزه‌های فکری جدید وارد شود و راه حل‌های نو ارائه دهد. هدف، گسست از علوم انسانی غربی و ایجاد پیشرفت بر اساس هویت دینی است. بازخوانی مفاهیم دینی پیش‌شرط این تحول است و به علوم انسانی اسلامی هویت و توان پاسخگویی می‌بخشد. در نهایت، تحول بنیادین باید بر مبانی دینی استوار باشد تا مسائل پیچیده جوامع اسلامی حل شوند. محمدمهدی جهان پرور نویسنده و پژوهشگر در مقاله‌ای که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار مهر قرار داده است به این مهم پرداخت:

    تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، به معنای بازسازی و تجدید نظر در اصول و ساختارهای علمی است که بر پایه‌های معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، و اجتماعی مبتنی بر آموزه‌های دینی استوار باشد. این تحول، نیازمند یک نگاه نو به مفاهیم بنیادین دینی است که برای تبیین و شکل‌دهی به نگرشهای علمی جدید در حوزه‌های مختلف علوم انسانی کاربرد داشته باشد. در دنیای معاصر، با توجه به پیشرفتهای علمی و فلسفی در سطح جهانی، علوم انسانی اسلامی در موقعیت جدیدی قرار دارد که الزاماً مستلزم بازخوانی عمیق مفاهیم دینی و انطباق آنها با چالشها و تحولات زمانه است. از زمان آغاز مواجهه جهان اسلام با علوم غربی در دوران مدرن، همواره این پرسش اساسی مطرح بوده است که آیا می‌توان علوم انسانی را با اصول و مبانی اسلامی تلفیق کرد و یا باید به بازسازی و ایجاد یک سیستم علمی و فلسفی جدید، مبتنی بر قرآن، سنت نبوی و آموزه‌های اهل بیت (ع) پرداخت؟ این مسئله نه تنها در سطح نظری بلکه در عرصه عملی و اجتماعی نیز اهمیت دارد، زیرا علوم انسانی اسلامی باید توان پاسخگویی به نیازهای فکری، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع اسلامی را داشته باشد. در این میان، یکی از بزرگترین چالشها، ناتوانی در بازخوانی و بازسازی مفاهیم دینی به گونه‌ای است که همزمان با احترام به اصالت‌های دینی، بتواند در برابر چالشهای نوین و پیچیدگی‌های علمی و اجتماعی دنیای معاصر مؤثر واقع شود.

    از طرفی مفاهیم کلیدی مانند انسان، عقل، آزادی، عدالت، اخلاق، معرفت، سعادت، تاریخ و جامعه که در دنیای اسلامی به عنوان ارکان بنیادین تفکر دینی مطرح هستند، همگی نیاز به تفسیر جدید و بررسی عمیق دارند تا به طور کارآمد در چارچوب علوم انسانی اسلامی گنجانده شوند. همچنین مفاهیم دینی باید از فیلتر رویکرد انتقادی و بر اساس الزامات و نیازهای جامعه اسلامی معاصر در دو سطح مورد بازخوانی قرار گیرند، نخست در سطح معرفت‌شناختی و به ویژه درک ماهیت دین و فلسفه علم در جهان اسلام، و دوم در سطح کاربردی، به منظور پیوند مفاهیم دینی با مسائلی که انسان امروز با آن مواجه است. لذا با بازخوانی مفاهیم دینی در این زمینه‌ها، نه تنها فرصتی برای ارتقا و به روزرسانی علوم انسانی اسلامی فراهم می‌شود، بلکه امکان ساخت یک تمدن جدید اسلامی مبتنی بر آموزه‌های دینی به طور مؤثر فراهم می‌گردد. ناگفته نماند که تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، تنها با استفاده از منابع اسلامی و تطبیق آنها بر علوم انسانی غربی حاصل نمی‌شود، بلکه باید به طور جدی وارد حوزه‌های جدید فکری و فلسفی گردد که در آن مفاهیم علمی از دین و عقلانیت اسلامی گرفته، و بتوانند راه حل‌هایی نو برای مسائل پیچیده معاصر ارائه دهند.

    این تحول باید در نهایت به گونه‌ای باشد که نه تنها گسست از علوم انسانی غربی را ممکن کند، بلکه با تکیه بر هویت دینی و فرهنگی جوامع اسلامی، زمینه‌های پیشرفت علمی، اجتماعی و اقتصادی آنها را نیز فراهم آورد. از این‌رو، مسأله‌ی بازخوانی مفاهیم دینی و تجدید نظر در آنها به عنوان یک پیش‌شرط ضروری برای تحقق تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، به عنوان یکی از مهمترین نیازهای فکری و معرفتی در جهان اسلام مطرح است و تنها در سایه این بازخوانی است که می‌توان علوم انسانی اسلامی را به طور جدی از جنبه نظری و عملی در جهت هویت‌بخشی و پاسخگویی به چالشهای جامعه اسلامی حرکت داد. بنابراین تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی به معنای بازنگری و بازسازی اصول و ساختارهای علمی می‌بایست بر اساس مبانی دینی اسلام استوار باشد تا بتواند پاسخگوی مسائل پیچیده و نوین جوامع اسلامی در دنیای کنونی باشد.

    انسان‌شناسی اسلامی و نقش آن در تحول علوم انسانی

    مفهوم انسان در علوم انسانی اسلامی با آنچه در غرب از انسان به عنوان موجودی مستقل و مادی می‌شناسند، تفاوت‌هایی بنیادین دارد. در اسلام، انسان موجودی الهی است که هدف از آفرینش آن، رسیدن به کمالات معنوی و دستیابی به مقام خلافت اللهی در زمین است. در قرآن آمد است که انسان موجودی است دارای فطرت توحیدی و اخلاقی و در این مسیر باید از خرد خود استفاده کند تا در سبیل الهی گام بردارد. از این‌رو این دیدگاه می‌بایست در بازخوانی علوم انسانی اسلامی لحاظ شود، چرا که اکثر رویکردهای موجود در علوم انسانی غربی به انسان به عنوان موجودی مادی و فردگرا می‌نگرند. بنابراین بازخوانی انسان‌شناسی اسلامی و تأکید بر فطرت و ویژگی‌های الهی انسان می‌تواند الگویی برای بازسازی نظریه‌های روان‌شناختی، جامعه‌شناختی و اخلاقی اسلامی باشد که در آن انسان نه تنها موجودی اجتماعی و روانشناختی است، بلکه موجودی معنوی با هدف رسیدن به کمال انسانی است. این درک از انسان به عنوان موجودی دارای کرامت، می‌تواند مبنای بازآفرینی تمامی شاخه‌های علوم انسانی در بستر اسلامی قرار گیرد.

    عقل و معرفت‌شناسی اسلامی

    یکی از ارکان اساسی تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی، بررسی دقیق و بازخوانی مفهوم عقل و معرفت‌شناسی است. در تفکر اسلامی، عقل به عنوان پیامبر درونی و ابزار اصلی شناخت حقیقت در نظر گرفته می‌شود، اما این عقل تنها و به طور مستقل از وحی و پیامبر بیرونی قادر نیست به درک کامل حقیقت دست یابد. عقل اسلامی باید تحت هدایت دین و وحی عمل کند تا به حقیقت‌های نهفته در هستی و موجودات دست یابد. در مقابل، در فلسفه‌های غربی، عقل به طور جداگانه از دین و وحی مطرح می‌شود و اغلب به عنوان تنها ابزار شناخت حقیقت به کار می‌رود. این تفکر، به ویژه در قرون اخیر، به ایجاد نظام‌های علمی سکولار و مادی گرایانه در زمینه‌های مختلف علوم انسانی منجر شده است. در حالی که در اسلام، معرفت‌شناسی همواره پیوندی نزدیک با مفاهیم وحیانی دارد. بازخوانی این مفهوم می‌تواند یک پایه مستحکم برای ایجاد یک فلسفه علم جدید در علوم انسانی اسلامی باشد که ضمن پذیرش عقل به عنوان ابزار شناخت، به آن، جنبه‌های معنوی و الهی را نیز بی افزاید.

    عدالت و اخلاق اسلامی در علوم انسانی

    مفاهیم عدالت و اخلاق از دیگر ارکان بنیادی تحول علوم انسانی اسلامی هستند. در اسلام، عدالت تنها به عدالت فردی محدود نمی‌شود، بلکه عدالت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز جزو اصول مهم در نظام اسلامی است. به عنوان مثال، عدالت در اسلام، مفهوم عمیق‌تری نسبت به عدالت در فلسفه‌های غربی دارد. عدالت در اسلام به عنوان رعایت حقوق هر فرد و اقامه عدالت در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی شناخته می‌شود. این مفهوم باید در بازخوانی علوم انسانی اسلامی، به ویژه در جامعه‌شناسی و فقه و حقوق، مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر این، اخلاق اسلامی به عنوان شاخه‌ای از علم که به رفتار فردی و اجتماعی انسان‌ها می‌پردازد، در بسیاری از موارد با اخلاق سکولار غربی تفاوت‌های بنیادی دارد. در واقع اخلاق اسلامی به دنبال تربیت فردی است که در کنار دستیابی به کمالات معنوی، به وظایف اجتماعی خود نیز به طور کامل عمل کند. بازخوانی این مفاهیم می‌تواند مبنای تولید نظریه‌های اخلاقی و اجتماعی جدیدی باشد که در آن ارزشهای اسلامی و انسانی با هم تلفیق شده و در برابر چالشهای امروزین جوامع اسلامی راهگشا باشد.

    جامعه و سیاست در اندیشه اسلامی

    در علوم انسانی اسلامی، جامعه و سیاست به طور جدی و بنیادی مورد توجه قرار دارد. در اسلام، جامعه به عنوان یک نهاد الهی و اجتماعی شناخته می‌شود که بر اساس اصولی چون عدالت، تعاون و همبستگی ساخته شده است. مفاهیمی مانند ولایت، شورای اسلامی، حکومت دینی و عدالت اجتماعی در این زمینه مطرح هستند و می‌توانند به عنوان مبنای نظریه‌پردازیهای جدید در حوزه‌های علوم سیاسی و جامعه‌شناسی مورد استفاده قرار گیرند. در مقابل، در اندیشه‌های غربی، سیاست عمدتاً بر مبنای اصول سکولار و فردگرایانه استوار است و نگاه غالب به جامعه، نگاهی مادی و تفکیک شده از دین و ارزشهای اخلاقی است. این نگاه غالباً به حقوق فردی و آزادی‌های فردی تأکید دارد و در بسیاری از موارد منافع مادی و اقتصادی را در اولویت قرار می‌دهد. بازخوانی مفاهیم دینی در حوزه سیاست، نیازمند تجدید نظر در مفهوم دولت، حاکمیت، حاکم شرع و عدالت اجتماعی است.

    چالشهای پیش‌روی تحول بنیادین

    با وجود ظرفیت‌های فراوان در مفاهیم دینی اسلامی، تحولات بنیادین در علوم انسانی اسلامی با چالشهای مختلفی رو به رو است. از جمله این چالشها مقاومت‌های سنت‌گرایانه است. در این چالش برخی از متفکران و علما همچنان در دام تفاسیر قدیمی از مفاهیم دینی گرفتار هستند و برای تغییر و تحول در نگرشهای خود مقاومت دارند، این مقاومت می‌تواند فرآیند تحول را کند و حتی از آن جلوگیری کند؛ فقدان روش‌شناسی بومی و استفاده متفکران مسلمان بدون توجه به نیازهای خاص جوامع اسلامی از روش‌های غربی در بسیاری از موارد برای بررسی مسائل اجتماعی و سیاسی از دیگر چالشها است که گاه با روحیه دینی و فرهنگی جوامع اسلامی همخوانی ندارند؛ نکته بعدی، چالشهای فرهنگی و اجتماعی است که در بسیاری از جوامع اسلامی تحت تأثیر ایده‌ها و نظریات سکولار و مادی قرار گرفته‌اند و این تأثیرات می‌تواند باعث کندی یا انحراف در مسیر تحول علوم انسانی اسلامی شود.

    راهبردهای اصلی و اساسی

    تحقق تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی نیازمند چند راهبرد مؤثر است. از جمله آنها ایجاد گفتمان علمی میان‌رشته‌ای در فضای علمی است که در آن، متفکران مسلمان بتوانند به‌طور مشترک در زمینه‌های مختلف علوم انسانی اسلامی کار کنند و بستر مناسبی برای تحول فراهم آورند؛ تربیت نخبگان بومی با ایجاد مراکز آموزشی و پژوهشی یکی دیگر از راهبردها است که در آن نخبگان مسلمان به طور همزمان با مفاهیم اسلامی و علوم انسانی جدید آشنا می‌شوند و به تحول مورد نظر کمک کنند؛ از دیگر راهبردها نقد مفاهیم و تحلیل نظریه‌های غربی و جایگزینی و معرفی مفاهیم و نظریه‌های اسلامی با توجه به واقعیت‌های جوامع اسلامی است؛ همچنین تأسیس شبکه‌های علمی و فرهنگی بین‌المللی با ایجاد همکاریهای علمی بین دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی اسلامی در سطح جهانی از دیگر راهبردهایی است که می‌تواند زمینه‌ساز توسعه علوم انسانی اسلامی شود.

    بنا بر آنچه بیان شد می‌توان گفت که در عصر حاضر، تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی به عنوان یک ضرورت علمی و تمدنی برای جوامع اسلامی مطرح است. این تحول که با هدف انطباق آموزه‌های دینی با مسائل نوین اجتماعی، علمی و فرهنگی به منظور پاسخگویی به نیازهای جوامع اسلامی در دنیای معاصر صورت می‌گیرد نه تنها نیازمند بازخوانی مفاهیم دینی به صورت عمیق، دقیق و جامع است، بلکه می‌بایست در چارچوب یک فلسفه علمی و روش‌شناسی خاص قرار گیرد تا بتواند به طور مؤثر با مسائل پیچیده و متنوع جوامع اسلامی و جهانی مواجه شود. در این راستا، ضروری است تا مفاهیم دینی از منظر انتقادی بازخوانی و تحلیل شود تا از یکسو با اصالت‌های دینی همخوانی داشته باشد و از سوی دیگر توانایی پاسخگویی به نیازهای جوامع معاصر را داشته باشد. بنابراین مفهوم علوم انسانی اسلامی نه تنها صرفاً به معنای تطبیق و سازگاری با علوم انسانی غربی نیست، بلکه می‌تواند به صورت بنیادین به بازآفرینی مفاهیم انسانی از منظر دینی بپردازد. در این مسیر، مفاهیم کلیدی همچون انسان، عقل، عدالت، اخلاق، جامعه، و سیاست می‌تواند با تأکید بر مبانی دینی اسلام مورد بازخوانی و بازسازی قرار گیرند و مفهوم انسان در تفکر اسلامی، به عنوان موجودی الهی با هدف رسیدن به کمال معنوی، از انسان‌شناسی مادی غربی تمایز پیدا کند.

    ضمن اینکه عقل نیز در اسلام به عنوان ابزاری برای شناخت حقیقت از طریق وحی و تعالیم دینی و نه صرفاً ابزاری مستقل برای کشف واقعیت‌های مادی در نظر گرفته می‌شود. مفاهیم دیگر همچون عدالت و اخلاق نیز در اسلام دارای ابعاد اجتماعی و جهانی هستند که بر مبنای رعایت حقوق فردی و جمعی در تمام عرصه‌های زندگی مطرح می‌شوند. به ویژه در عرصه سیاست و جامعه‌شناسی اسلامی که نیازمند نظریه‌پردازی است تا از مفاهیم دینی، چون ولایت و حکومت دینی بهره ببرد و جامعه اسلامی به طور منسجم و عدالت‌محور هدایت شود. نکته دیگر چالشهای پیش روی تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی است که شامل مقاومت‌های سنت‌گرایانه، فقدان روش‌شناسی بومی و تأثیرات گسترده فرهنگ سکولار غربی است و همگی نیازمند استراتژی‌های علمی و فرهنگی هستند. به ویژه نهادهای آموزشی که باید نقش اساسی در تربیت نخبگان بومی ایفا کنند و بتوانند بر پایه‌های علمی و دینی اسلامی، چارچوبهای جدیدی برای علوم انسانی پیشنهاد دهند.

    بنابراین تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی تنها با همکاریهای علمی بین‌المللی و ایجاد گفتمان میان‌رشته‌ای ممکن است و این تحول می‌بایست مبتنی بر نقد جدی مفاهیم غربی و جایگزینی آنها با مفاهیم اسلامی با توجه به واقعیت‌های فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی باشد. در این صورت است که تحول بنیادین در علوم انسانی اسلامی می‌تواند به عنوان یک گام مؤثر در بازسازی هویت علمی و فرهنگی جوامع اسلامی عمل کند و همزمان با احیای مفاهیم دینی قادر به پاسخگویی به چالشهای پیچیده دنیای امروز باشد. بی تردید این تحول می‌تواند به عنوان ابزاری کارآمد برای احیای هویت اسلامی و رفع چالشهای معاصر جوامع اسلامی عمل کند و با بازخوانی و بازسازی مفاهیم دینی و انطباق آنها با واقعیت‌های علمی و اجتماعی روز، علوم انسانی اسلامی را به عنوان ابزاری مؤثر برای پیشرفت جامعه اسلامی و تعامل مثبت با جهان معاصر معرفی کند.

    برچسب ها :

    ناموجود
    ارسال نظر شما
    مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
    • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.