کد خبر : 40272
تاریخ انتشار : چهارشنبه 9 آوریل 2025 - 12:33
  • نویسنده :
  • -

    از ظرفیت هنر و ادبیات برای بیان اندیشه‎ های فلسفی مان استفاده نمی‌کنیم

    از ظرفیت هنر و ادبیات برای بیان اندیشه‎ های فلسفی مان استفاده نمی‌کنیم

    نادیا مفتونی گفت: واقعیتش این است که ما اصلاً در کشورمان چیزی به عنوان رمان فلسفی نداریم‌،چیزی که ما نیاز داریم رمان فلسفی است که مردم در همه جای جهان آن را بخوانند.

    خبرگزاری مهر- گروه دین واندیشه- سارا فرجی: بیستم فروردین ماه را همه با نام سید مرتضی آوینی می‌شناسند.پس از شهادت مرتضی آوینی در سال ۱۳۷۲، با پیشنهاد شاعران، نویسندگان و هنرمندان این روز به عنوان «روز هنر انقلاب اسلامی» نام گذاری شد و این روز سرآغاز هفته‌ای به این نام شد. برای پرداختن مؤثر به هنر انقلاب اسلامی، چاره‌ای نیست جز آنکه مبانی آن که فلسفه هنر باشد شناخته و تدوین گردد و پس از آن آثاری با این رویکرد پا به عرصه هنر بگذارد.

    حتماً نام رمان‌هایی مثل «دنیای سوفی»، «شازده کوچولو» و «چنین گفت زرتشت» به گوشتان خورده است؛ رمان‌های خواندنی که در لایه‌های زیرین خود به چیزی بیشتر از یک داستان پرداختند. رمان‌های فلسفی که چه فلسفه بلد باشید چه نباشید آن را می‌فهمید و از خواندنش لذت می‌برید. برای خیلی‌ها هنوز که هست هنوز است ارتباط میان ادبیات و رمان و فلسفه غیرقابل درک است اما واقعیتش این است که این سبک از آثار از گذشته‌های خیلی دور وجود داشته و افراد مثل آلبرکامو، امبرتو اکو، ژان پل سارتر و کافکا رمان‌های فلسفی بسیاری نوشتند که اکثرشان هم پرفروش و پرمخاطب شد. اما سوال مهم و جدی اینجاست که آیا ما نیز توانسته ایم چه در حوزه ایران و چه در حوزه انقلاب اسلامی، آثاری هنری با مایه‌های فلسفی تولید کنیم و نقطه ضعف ما در این خصوص کجاست؟ اما برای فهم بهتر درباره ارتباط میان فلسفه و ادبیات و بررسی وضعیت رمان فلسفی در کشورمان به سراغ نادیا مفتونی استاد تمام فلسفه دانشکده الهیات دانشگاه تهران رفتیم و علت انتخاب وی هم شیوه تدریس این استاد سر کلاس‌هایش است. مفتونی بسیاری از درس‌های فلسفه خود را با هنر و ادبیات آمیخته و به شاگردانش ارائه می‌دهد. به گفته خودش قصد دارد به زودی کارگاه‌های داستان نویسی هم در دانشکده الهیات برگزار کند تا دوستداران فلسفه و ادبیات در آن شرکت کنند و در مسیر جدیدی بیفتند.

    *شما علاوه بر اینکه استاد فلسفه هستید دستی هم در نوشتن دارید و صاحب آثار ادبی مختلفی هم هستید و احتمالاً به دلیل همین دلبستگی به ادبیات هم از شیوه بیان موضوعات فلسفی به زبان رمان سر کلاس‌هایتان استفاده می‌کنید؛ کمی در اینباره برایمان توضیح دهید.

    من به موضوع فعالیت خانم‌ها در فلسفه صرفاً نگاه جنسیتی ندارم ولی این موضوع رو نمی‌توان انکار کرد که بیشتر دانشجویان رشته کارشناسی فلسفه خانم هستند و به عبارت دیگر بین ۷۰ تا ۸۰ درصد دانشجویان خانم و مابقی آقا هستند ولی در خروجی سطح فعالیت‌های علمی و فرهنگی که بار فلسفی دارند حضور خانم‌ها را شاهد نیستیم و در این جایگاه میزان آقایان بیشتر است و این یعنی خانم‌هایی که فلسفه خواندند بعد از اتمام تحصیل کمتر سراغ کار مرتبط با رشته تحصیلی خود رفتند و این اتفاق به نوعی به معنای هدررفت منابع هم است چون یک جامعه دانشگاهی برای تحصیل یک دانشجو تلاش کرده اما خروجی از این تلاش دریافت نمی‌کند.برنامه‎ ریزی که من به سهم خودم به تازگی برای دانشجوهای ورودی جدید انجام دادم این بود که در کنار مسیر علمی- پژوهشی که به بچه‌ها یاد می‌دادیم چگونه یک مقاله علمی برای مقاطع تحصیلی بعدی بنویسند و مسیر خود را ادامه دهند این را هم یاد دادیم که ایده‌ها و اندیشه‌های فلسفی خود را در قالب آثار هنری و رمان‎نویسی پیاده کنند و این مسیر نه تنها ایجاد هزینه نمی‌کند بلکه ایجاد درآمد هم می‌کند؛ ممکن است عده‌ای این دو مسیر علمی و هنری را در کنار هم پیش بگیرند ممکن هم است عده‌ای فقط مسیر دوم را انتخاب کنند. اصل هدفم هم این بود که به دانشجویان بگویم لازم نیست همه دانشجویان، استاد دانشگاه یا پژوهشگر شوند و اصلاً اگر بشوند هم دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های ما ظرفیت پذیرش آنها را ندارد. مثلاً فلسفه اشراق جزو فلسفه‌هایی است که عده زیادی دوست دارند درباره آن بدانند ولی اگر شخصی با رشته فلسفه آشنا نباشد ترجیح می‌دهد قصه و داستانی درباره رمز و رازهای فلسفه اشراق بخواند. عموم فیلسوفان قاره‌ای دیدگاه‌های خود را اینگونه بیان می‌کنند. مثلاً نویسنده‌ای مثل آلبرکامو مطلب فلسفی صِرف و مفصل ندارد ولی داستانهای فلسفی متعدد دارد و این همان چیزی‎ست که به دانشجویان امروز یاد می‌دهیم.

    انتخاب این شیوه و مسیر برای کسانی که فلسفه دوست دارند اما به هر دلیلی امکان استاد دانشگاه شدن ندارند بسیار مناسب است و با استقبال خوبی هم مواجه شده است. به طوری که در حال حاضر بسیاری از دانشجویان من، درخواست برگزاری کارگاه رمان و داستان‌نویسی از بنده داشتند چون هم سابقه نویسندگی رمان هم نوشتن نمایشنامه را دارم و توانایی انجام این کار را دارم.

    *یکی از عناصر اصلی هنر، تخیل است. چگونه می‌شود عنصر خیال را با فلسفه گره زد؟ خیلی‌ها فلسفه را یک رشته علمی جدی می‌دانند و ممکن است اعتقادی به داستان فلسفی نداشته باشند.

    سال ۲۰۱۰ نمایشگاه نقاشی مشترکی با همسرم در بیروت‬ پایتخت‬ لبنان‬ داشتیم و در آن نمایشگاه خیلی از اهل علم به بازدید آثار نمایشگاه آمدند. من آن موقع تازه دکترای فلسفه را تمام کرده و مشغول تدریس بودم. بسیاری از من می‌پرسیدند که آیا رشته تحصیلی‌م فلسفه است و اینکه چطور ممکن است عقل و معقولات با هنر و خیال یکجا جمع شود؟ طرح همین سوال نشان می‌دهد که ما در این حیطه چقدر عقبیم. این مسیر تازه‎ ای که من برای دانشجویانم طراحی کرده‬‌‏م برای بسیاری از اساتید فلسفه کلاسیک عجیب است در حالی که برای من عجیب است که چرا برای دیگران این کار عجیب است مگر رساله الطیر ابن سینا داستان نیست یا مثلاً شیخ اشراق ۱۰ رساله داستانی و رمزی دارد مثل قصه غربت غربی که یک داستان کامل است. من یک روایت کودکانه از همین داستان نوشتم و در مجله فلسفه و کودک منتشر شد. این قصه، داستان دو برادر است که درگیر ماجراهایی در یک سفر می‌شوند.

    *خب ممکن است برخی از اهالی فلسفه به قول شما فلاسفه کلاسیک بگویند اینکه داستانی کردن موضوعات فلسفه به این علم آسیب می‌زند و به نوعی یک جور اقدام تقلیل‌گرایانه در حق فلسفه است. در جواب آنها باید چه بگوییم؟

    خیر مثال‌هایی که آوردم توسط فلاسفه به نام (ابن سینا و سهروردی) نوشته شده است. شیخ اشراق در یکی از آثارشان اشاره کردند که علم را نباید به دست نااهل دهیم وگرنه از آن سیلی می‌خوریم و چه بسا داستانهای رمزی او هم به همین خاطر نوشته شده است. من معتقدم در عمر محدودی که داریم باید تأثیرگذار باشیم و اگر باوری داریم آن را به جهان وسیعی ارائه دهیم. مثلاً پسر بزرگ بنده که به زبان انگلیسی تسلط بسیار خوبی دارد چند رمان قرآنی- فلسفی به زبان انگلیسی نوشته که در غرب منتشر شده و در یکی از رمان‌هایش علاوه بر تعریف کردن یک داستان عاشقانه به صورت نامحسوس جواب سلمان رشدی را هم داده است. در واقع یک نویسنده توانسته در قالب یک داستان هم فلسفه هم آموزه‌های قرآنی را به یک جامعه جدید ارائه دهد. بنابراین فلاسفه بزرگ هرطور خودشان صلاح می‌دانند فلسفه را آموزش دهند ولی من دوست دارم مسیری که در آن فلسفه با داستان همراه می‌شود را ادامه دهم.

    *با این حساب نویسنده ‎ای مثل کامو را رمان نویس بدانیم یا فیلسوف؟

    اتفاقاً من به تازگی در درس فلسفه قاره‎ای درباره ایشان صحبت و به عنوان بنیانگذار فلسفه ابزورد معرفی کردم. به طور کلی فلاسفه قاره ‎ای، ابزار هنر برایشان خیلی مهم است و از رمان نویسی برای بیان اندیشه‌هایشان استفاده بسیاری کردند. نیچه و کیرکگارد هم اینطور بودند و از قالب داستانی برای موضوعات فلسفی استفاده کردند. «سوسن دشت و پرنده آسمان» کیرکگارد قطعات ادبی ویژه ای دارد که اگر کیرکگارد را نشناسید با خودتان می‌گوئید او یک نویسنده یا شاعر است. با وجود انتقاداتی که ما گاهی به فلاسفه قاره‌ای داریم اما نمی‌توان این را انکار کرد که آنها جامع فلسفه و هنر هستند به همین دلیل من تدریس فلسفه قاره ‎ای را خیلی دوست دارم چون حال و هوا و فضای متنوعی دارد.

    از ظرفیت هنر و ادبیات برای بیان اندیشه‎ های فلسفی مان استفاده نمی‌کنیم

    *تعریف شما به عنوان یک تحصیل‌کرده فلسفه که داستان هم می‌نویسد از داستان فلسفی چیست؟

    داستان فلسفی می‌تواند گونه‌های متنوعی داشته باشد؛ یک گونه مثل «قصه غربت غربی» «مونس العشاق» شیخ اشراق و «دنیای سوفی» که مطالب و دیدگاه‌های فلسفی را در قالب استعاره و تمثیل بیان می‌کنند یک گونه هم داستان‌های عمیقی هستند که در لایه‌های زیرین خود مضامین فلسفی دارد. به عنوان مثال تمدن غرب، حاصل چپ نو و مکتب فرانکفورت است و ما اگر بخواهیم این تمدن را نقد کنیم می‌توانیم نقد را در قالب یک داستان فلسفی بیان کنیم که غربی‌ها هم بخوانند نه اینکه در رسانه‌های آنها بایکوت شویم. به بیان دیگر از نظر من برای بیان انتقاداتمان به غرب راه دیگری جز بیان نقد به زبان داستان نداریم.

    *خب این گفته شما در صورتی قابل اجرا می‌شود که اندیشمندان اما جهانی باشند؛ در حالی که یکی از اصلی‌ترین مشکلات فعلی در دنیای اندیشه کشورمان این است که ما اندیشمند جهانی مثل چامسکی، ژیژک و امثال اینها نداریم.

    دقیقاً شما به نکته‌ای اشاره کردید که به خیلی از مشکلات ما برمی‏گردد. ما در علوم انسانی و فلسفه شدیداً نیاز به نگاه جهانی داریم. ما نیاز داریم که دانشجویان و پژوهشگران جوانمان به کشورهای دیگر بروند با موضوعات آشنا شوند، روی آنها کار کنند و برگردند. نباید‬ هم از این موضوع بترسیم و بگوییم این دانشجویان از دست رفتند و اینها. مثلاً من الان دانشجویی دارم که در کانادا تحصیل و روی موضوع شیخ اشراق کار می‌کند و این یعنی آورده برای یک دانشگاه غربی که همه چیز دارد اما شیخ اشراق ندارد.

    چیزی که ما نیاز داریم رمان فلسفی است که مردم در همه جای جهان آن را بخوانند، مثلاً خیلی‌ها مقام معظم رهبری را فیلسوف و اندیشمند جهانی می‌دانند و ما هم که این را قبول داریم و شیفته ایشان هستیم اما سوالم این است که سیستم آکادمیک و دانشگاهی کشورمان در این باره چه کرده و چه خروجی داشته است، واقعیتش این است که ما اصلاً در کشورمان چیزی به عنوان رمان فلسفی نداریم‌ درست است که مشکلاتی برای تحصیل در خارج از کشور وجود دارد اما اگر یک دانشجو خوب درس بخواند می‌تواند با یک رتبه علمی خوب در یک دانشگاه خوب و معتبر در خارج از کشور درس بخواند و بورس هم بگیرند و برگردند. علاوه براینکه در دنیای امروز به واسطه تکنولوژی و فناوری دیگر خیلی مرز جغرافیایی و اینها معنا ندارد. یک نفر می‌تواند پشت لپ تاپ بنشیند و در یک دانشگاه خوب در یک نقطه از جهان درس بخواند. اتفاقاً من گاهی فکر می‌کنم دانشجویانی که در ایران درس می‌خوانند بیشتر از دست رفته هستند چون در ایران حضور دارند اما فعالیت و حضور واقعی‎شان در ایران نیست به عبارت دیگر جسمشان اینجاست اما مغزشان فرار کرده و به نظر من فرار مغزهای واقعی این است.

    *به نظر شما یک داستان فلسفی حاصل کار یک رمان نویس است که فلسفی اندیشیده یا فیلسوفی که داستان گفته؟

    من مقاله ‎ای برای یکی از نشریات معتبر اسپانیایی نوشتم که در آن از اصطلاح « هنر حکمتphilart» یا «هنر دانشsciart » سخن گفتم و هرکدام را به سه قسم هنر محور، فلسفه محور و تعاملی تقسیم کردم. رساله «فی حقیقت العشق» سهروردی بیان فلسفه به زبان داستان است. اما رمان‌هایی هم هست که در لابلای آنها مضامین فلسفه و یا نقد وجود دارد در قسم هنر محور قرار می‌گیرند. بنابراین دسته بندی که شما اشاره کردید خیلی قابل تفکیک نیست و نمی‌توان گفت نویسنده فیلسوف بوده یا داستان نویس. بستگی دارد که پوسته رویی مطلب فلسفه باشد یا داستان. از این منظر، داستان فلسفی می‌تواند ابزار بسیاری خوبی برای نقد مسائل غربی و حتی نفوذ فکری در غرب است چنانچه خود غربی‌ها هم بسیار از این نوع کارها کردند و ما هم از آنها استفاده می‌کنیم و حتی در کلاس‌هایمان درسش می‌دهیم. خب ما چرا اینکار را نکنیم. نمونه‎ ش آثار کامو که خیلی خوب نظریات ابزورد خود را در قالب داستان گفته و در عین حال این پیام مثبت هم دارد که انسان باید حیات اخلاقی داشته باشد و به همین خاطر هم او را به عنوان یک فیلسوف اخلاقگرا می‌شناسند.

    *با همه این اوصاف وضعیت فعلی داستان فلسفی در کشورمان را چطور ارزیابی می‌کنید؟

    واقعیتش این است که ما اصلاً در کشورمان چیزی به عنوان رمان فلسفی نداریم. رمان فلسفی یعنی کتاب به نام «دنیای سوفی» که همه از غرب و شرق آن را خوانده باشند. البته که خارجی‌ها روی تبلیغات و معرفی کتاب‌هایشان هم خیلی خوب کار می‌کنند اما به هر حال ما رمان ایرانی که مثل «دنیای سوفی» خوانده شود نداریم. چیزی که ما نیاز داریم رمان فلسفی است که مردم در همه جای جهان آن را بخوانند. مثلاً خیلی‌ها مقام معظم رهبری را فیلسوف و اندیشمند جهانی می‌دانند و ما هم که این را قبول داریم و شیفته ایشان هستیم اما سوالم این است که سیستم آکادمیک و دانشگاهی کشورمان در این باره چه کرده و چه خروجی داشته است. خلاصه اینکه لازم است جریان داستان نویسی فلسفی آغاز شود و دانشجویان هم به این مسیر تشویق شوند تا در مسیر بمانند چون اگر قرار باشد فقط فلسفه بخوانند یا نیمه کار رها می‌کنند یا ادامه نمی‌دهند. فرض کنید ۵ درصد بخواهند و دوست داشته باشند مسیر هنر را ادامه بدهند ما چرا آن مسیر را عقیم کنیم. ما می‌توانیم آن را زایا و ۵ درصد به خروجی دانشگاهی کشورمان اضافه کنیم.

    *و سوال پایانی اینکه آیا همه شاخه‌های فلسفی قابلیت داستان پردازی دارند؟

    بله. فرض کنید شما یک رمان ۱۰۰ هزار کلمه‏‬ ای نوشتید. با آوردن چند جمله می‌توانید امید را به ناامیدی یا برعکس تبدیل کنید. در مورد شاخه‌های فلسفه هم همینطور است و از همه شاخه‌های فلسفی می‌توان برای داستان پردازی استفاده کرد و گاه با استفاده از یک جمله یک واژه یا یک نوع پایان بندی می‌توان یک رمان را فلسفی کرد. قدرت و وسعت هنر خیلی بیشتر از چیزی‎ست که فکر می‌کنیم.

    برچسب ها :

    ناموجود
    ارسال نظر شما
    مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
    • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.