کد خبر : 45747
تاریخ انتشار : پنج‌شنبه 17 آوریل 2025 - 12:31
  • نویسنده :
  • -

    رعایت گزینشی عدالت نسبت به افراد، ظلم است

    رعایت گزینشی عدالت نسبت به افراد، ظلم است

    نامه ۵۹ نهج البلاغه از جمله نامه هایی است که به صورت بخشنامه های حکومتی از جانب امام امیرالمومنین خطاب به حاکمان ولایات صادر می شد و به ۷ اصل حقوقی اشاره می کند.

    به گزارش خبرنگار مهر، توجه دوباره به نهج‌البلاغه همزمان با آغاز نهضت اسلامی در اوایل دهه چهل شمسی است و متفکران انقلاب اسلامی به این کتاب شریف و مفاهیم آن توجه ویژه ای داشتند. اهتمام به این کتاب شریف را می‌توان در سخنرانی‌های حضرت آیت الله خامنه‌ای در کنگره نهج‌البلاغه که نخستین بار در بهار ۱۳۶۰ ایراد شد، مشاهده کرد: ما امروز در دنیای اسلام – که درک و دریافت و بینش اسلامی در آن گاهی با فاصله‌هایی به اندازه‌ی فاصله‌ی ایمان و کفر از هم دور هستند – با واقعیتی مواجه هستیم. امروز آشکارترین و روشن‌ترین حقایق اسلامی به وسیله‌ی بعضی از مدعیان اسلام در کشورهای اسلامی نادیده گرفته می‌شود. امروز همان روزی است که شعارها یکسان است اما جهت‌گیری‌ها به شدت مغایر یکدیگر است، امروز شرایطی مشابه شرایط دوران حکومت امیرالمؤمنین است، پس روزگار نهج‌البلاغه است.

    نامه ۵۹ نهج البلاغه: و من کتاب له (علیه السلام) إلی الأسود بن قطبة صاحب جُند حُلوان:

    أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْوَالِیَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِیراً مِنَ الْعَدْلِ، فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ، فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ، وَ ابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِیمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکَ رَاجِیاً ثَوَابَهُ وَ مُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ. وَ اعْلَمْ أَنَّ الدُّنْیَا دَارُ بَلِیَّةٍ لَمْ یَفْرُغْ صَاحِبُهَا فِیهَا قَطُّ سَاعَةً إِلَّا کَانَتْ فَرْغَتُهُ عَلَیْهِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَ أَنَّهُ لَنْ یُغْنِیَکَ عَنِ الْحَقِّ شَیْءٌ أَبَداً؛ وَ مِنَ الْحَقِّ عَلَیْکَ حِفْظُ نَفْسِکَ وَ الِاحْتِسَابُ عَلَی الرَّعِیَّةِ بِجُهْدِکَ، فَإِنَّ الَّذِی یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنَ الَّذِی یَصِلُ بِکَ؛ وَ السَّلَامُ.

    از نامه‌های آن حضرت است به اسود پسر قطبه فرمانده سپاه حلوان:

    اما بعد، هرگاه میل و خواست حکمران گوناگون باشد او را از عدالت بسیار باز می‌دارد، پس باید امور مردم پیش تو یکسان باشد، چرا که در ستم عوضی از عدل نیست. از اموری که نظایر آن را خوش نداری اجتناب کن، و نفس خود را به آنچه خداوند بر تو واجب نموده به امید ثوابش و ترس از عذابش به کار گیر.

    آگاه باش که دنیا خانه آزمایش است و دنیادار ساعتی در آن راحت نمانده مگر آنکه راحتی آن ساعت در روز قیامت مایه حسرتش گردد، و تو را هرگز چیزی از حق بی نیاز نگرداند، و از جمله حقوق بر تو پاییدن نفس خویش است، و اینکه به اندازه قدرتت در کار رعیت بکوشی، زیرا سودی که از این جهت به تو می‌رسد بیش از سودی است که از جانب تو به رعیت می‌رسد. و السلام.‌

    آیت الله مکارم شیرازی در شرح این نامه به حدیثی از پیامبر اعظم اشاره می‌کند و می‌گوید: در حدیث معروفی می‌خوانیم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) عازم یکی از غزوات بود. مرد عربی از راه رسید و رکاب مرکب را گرفت و حضرت را متوقف ساخت و عرض کرد: «یَا رَسُولَ اللهِ عَلِّمْنِی عَمَلاً أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ; ای رسول خدا عملی به من یاد ده که به وسیله آن وارد بهشت شوم (و این در خواست مهم و بزرگی بود)» پیامبر اکرم فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَأْتِهِ إِلَیْهِمْ وَمَا کَرِهْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَیْهِمْ; آنچه را دوست داری مردم درباره تو انجام دهند همان را درباره آنها انجام ده و آنچه را دوست نداری مردم درباره تو انجام دهند درباره آنها انجام نده» این سخن را گفت سپس فرمود: «خَلِّ سَبِیلَ الرَّاحِلَةِ; دست از مرکب بردار و آن را به حال خود واگذار (اشاره به اینکه تمام درخواست تو در این جمله است و بس)»

    آیت الله جوادی آملی در شرح نامه ۵۹ نهج البلاغه این نامه را از جمله نامه‌هایی می‌داند که به صورت بخش‌نامه‌ای بود که توسط وجود مبارک امیرالمؤمنین برای والیان و مسئولان منطقه‌ای مختلف نوشته می‌شد. بخشی از این بخش‌نامه‌ها و نامه‌ها مربوط به خود حوزه عراق و بخشی هم مربوط به استان‌های متنبّه ایران بود؛ برای اهواز و بصره و کرمان که یک محدوده استانداری بود نامه می‌نوشتند.

    اصل نامه این است که نامه‌ای از طرف «عبدالله»، معمولاً نامه را وجود مبارک حضرت امیر به عنوان بنده خدا شروع می‌کرد؛ مرقوم می‌فرمودند که نامه‌ای از «عبدالله علی بن ابیطالب»، آن لقب را در آخر ذکر می‌کرد. امیرالمؤمنین به فلان استاندار: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْوَالِیَ إِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِیراً مِنَ الْعَدْلِ»؛ فرمود انسان اگر راه‌های گوناگون داشته باشد، او از بسیاری از عدالت محروم می‌شود. در خیلی از جاها توفیق اجرای عدل را از دست می‌دهد. نه اینکه او نمی‌تواند عدالت فراوان داشته باشد، بلکه در بخش‌های فراوانی از عدالت محروم می‌شود، چون هویٰ و هوس با عدل سازگار نیست. عدل این است که هر چیزی در جای خود قرار بگیرد، هویٰ آن است که هر چیزی به نفع خود آدم باشد، این هویٰ با آن عدل اصلاً سازگار نیست. فرمود اختلاف هویٰ و گرایش‌ها و میل‌های متعدّد، در بسیاری از موارد جلوی عدل‌پروری و عدل‌گستری را می‌گیرد. معنای این جمله این نیست که او از عدالت فراوان محروم است، معنای جمله این است که او در بسیاری از موارد از عدالت محروم است! «اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ ذَلِکَ کَثِیراً مِنَ الْعَدْلِ»، این مطلب اول.

    آن‌طوری که ابن‌میثم و دیگران نقل کردند، همین نامه چند سطری به شش یا هفت اصل حقوقی و نظام دینی برمی‌گردد. فرمود: «فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً»؛ اولاً حق‌محور باشید، یک؛ و این حق‌مداری را نسبت به همه حفظ بکنید، دو. نسبت به یک عدّه حق و عدل را رعایت بکنید و نسبت به یک عدّه رعایت نکنید، این ظلم است. پس یک مطلب این است که حق‌مدار باشید، دوم این است که این حق‌مداری نسبت به همه اصناف و طبقات رعایت بشود. بعد فرمود: «فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ شما اگر عدل را رها کنید در قبالش چه چیزی را می‌خواهید بگیرید؟ یک وقتی انسان یک کالایی را می‌دهد و در مقابل معامله می‌کند و یک چیزی می‌گیرد؛ یک وقت است که یک کالایی را می‌دهد و چیزی نمی‌گیرد؛ یک وقت است که یک کالایی را می‌دهد و سَمّ می‌گیرد. در این‌جا سه مسئله است: یک وقت است که کسی کالای گرانی می‌دهد و یک کالای ارزشمندی می‌گیرد ولو یک مختصر کمتر، این‌جا می‌گویند او مغبون شد.

    یک وقت است که یک کالایی را می‌دهد و هیچ نمی‌گیرد، این‌جا می‌شود سفاهت. یک وقت است که نه، کالا را می‌دهد و در برابرش سمّ می‌گیرد! فرمود شما در عوض عدل چه چیزی می‌خواهید بگیرید؟ اگر عدل را عمل نکردید این معنایش صِرف ترک عدل که نیست! عدل را دادی و ستم را گرفتی، اینکه نمی‌تواند عوض این باشد، این می‌شود خسارت، چون انسان خود سرمایه را می‌بازد. فرمود: «لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ»؛ بعد فرمود همه ما این توفیق را نداریم که در حوزه‌ها یا دانشگاه‌ها شرکت کنیم همه مسائل اخلاقی، همه مسائل حقوقی و همه مسائل شرعی را بدانیم، فرمود این کار آسان نیست که آدم همه مسائل شرعی را بداند، اما خدای سبحان یک ترازوی عدل‌مداری را در درون همه ما نصب کرد، فرمود شما هم‌نوع و یکسان هستید، دیگر دو حقیقت که نیستید!

    یک بیان نورانی از خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که «النَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ»؛ فرمود این شانه که بالاخره موی سر و صورت را با آن شانه می‌کنند، اینها پستی پستی و بلندی ندارد یکدست است، فرمود مردم مثل دندانه شانه هستند، اگر بخواهند یک مشکلی را حل کنند، یکی بلند بشود و یکی پایین باشد این مشکل حل نمی‌شود. البته استعدادها و شرایط مختلف است، ولی در رعایت قوانین همه یکسان هستند، همه در برابر قانون یکسان هستند، ولو قانون‌ها فرق می‌کنند؛ قانون بزرگ‌تر، قانون کوچک‌تر، قانون زن، قانون مرد، قانون باسواد، قانون بی‌سواد، قانون کسی که خیلی رشد علمی دارد با کسی که رشد علمی ندارد، قانون‌های فرق می‌کند اما همه در برابر قانون مساوی هستند.

    این دو اصل حقوقی کاملاً از هم جداست. قانونِ یک مرجع با یک مقلّد فرق می‌کند، قانونِ یک انسان خوش‌استعداد با درس‌نخوانده فرق می‌کند؛ اما وقتی قانون درس‌نخوانده این شد و قانون درس‌خوانده آن شد، این‌طور نباشد که درس‌نخوانده محکوم به قانون باشد و درس‌خوانده محکوم به قانون نباشد. پس قانون‌ها فرق می‌کند، یک؛ همه در برابر قانون یکسان هستند، این دو. قانون کسی که در ابتدایی است با آن‌که دانش‌آموز است، با آن‌که دانشگاه هست که ارشد می‌خواند یا متخصص است یا فوق تخصص است یا دکترا است قانون‌هایشان فرق می‌کند؛ اما همه در برابر قانون یکسان هستند، این‌طور نیست که قانون در برابر این شخص اجرا بشود و در برابر او اجرا نشود، این دو اصل حقوقی باید از همه هم تفکیک بشود و هم رعایت شود.

    فرمود به اینکه خدای سبحان انسان را آفرید، انسان‌ها دو نوع که نیستند، هر چه برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران نپسند، یک؛ هر چه دیگران اگر نسبت به یکدیگر روا بدارند تو روا نمی‌داری تو انجام نده! این دو؛ یعنی اگر کسی یک کاری را نسبت به تو کرد و این کار ناپسند بود، تو این کار را نکن، این یک؛ اگر کسی کاری را نسبت به دیگری کرد و تو نمی‌پسندی آن را، خودت نسبت به دیگری انجام نده، این دو. فرمود چیزی را که با ترازوی فطرت تو هماهنگ نیست انجام نده. نگو من کجا درس بخوانم؟ آن دقائق فقهی و فلسفی که در جامعه مطرح نیست، آنکه در جامعه مطرح است، عدل است و مساوات است و مواسات است و اینها تشخیصش خیلی آسان است.

    فرمود آنچه را که دیگران نسبت به تو بکنند نمی‌پسندی، یک؛ آنچه را که دیگران نسبت به یکدیگر انجام دهند که تو نمی‌پسندی، دو؛ هیچ‌کدام از اینها را انجام نده، سه. فرمود: «فَاجْتَنِبْ مَا تُنْکِرُ أَمْثَالَهُ»؛ و آن نفس ما ترازوی خوبی است، ما از چه چیزی بدمان می‌آید و از چه چیزی خوشمان می‌آید دیگران هم همین‌طورند! «وَ ابْتَذِلْ نَفْسَکَ فِیمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْکَ رَاجِیاً ثَوَابَهُ وَ مُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ»؛ این نفس خود را بذل بکن، بازسازی بکن، مگر امید رحمت الهی را نداری؟ مگر از عذاب الهی نمی‌ترسی؟ این نفس را بازرسی بکن که چه می‌کند و چه نمی‌کند؟

    برچسب ها :

    ناموجود
    ارسال نظر شما
    مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
    • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.