به گزارش خبرنگار مهر، بیست و هفتمین نشست از سلسلههای نشستهای بینالمللی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، به گفتگوی نادیا مفتونی مدیر گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران با پروفسور ریگا وود یکی از پژوهشگران برجسته فلسفه قرون وسطی اختصاص داشت.
این استاد دانشگاه استنفورد، تحقیقات نوآورانهای در زمینه خوانش اولیه آثار ارسطو در سنت فلسفی مَدرَسی و تحول اندیشههای متافیزیکی و علمی در قرن سیزدهم دارد و همواره توجه ویژهای به آثار ریچارد روفوس فیلسوف قرن دوازدهم میلادی داشته و در سال ۱۹۹۶ پروژهای تحت عنوان ویرایش آثار ریچارد روفوس راهاندازی کرد که با حمایت بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا (NEH) پیش میرفت و نتایج آن در مجموعهٔ علمی Auctores Britannici نیز منتشر شده است. او همچنین درباره تأثیر ابنرشد (Averroes) بر فلسفه غرب و انتقال و تحول اندیشههای ارسطویی نوشتههای بسیاری دارد.
در ابتدای این نشست، بیوگرافی ریگا وود خوانده شد و نادیا مفتونی از حضور او در این نشست قدردانی کرد.
ریگا وود پس از تشکر از مفتونی گفت: یک نکته که درباره بیوگرافی من تغییر کرده به ایلان ماسک مربوط میشود. او و وزارت کارآمدی دولت که راه انداخت و به دوج (DOGE) مشهور است پژوهانه مرا لغو کرده و نمیدانم پژوهشهایم ادامه یابد یا نه. اکنون من در حال مبارزه برای بازپسگیری پژوهانهام که در بنیاد ملی علوم انسانی (NEH) تصویب شده بود هستم. من هشتاد سال دارم و نیازی به حقوق ندارم. اما دستیاران من باید وامهای مسکن خود را پرداخت کنند و بدون آن اعانهها من توانایی پرداخت حقوق دستیارانم را ندارم. اکنون من درگیر این مسأله هستم. افراد وزارت کارآمدی با مداخلهشان هشتاد درصد کارکنان بنیاد ملی علوم انسانی را اخراج کردند. آنها همچنین با بازنگری هزینهکرد بودجههای بنیاد، در آن تغییراتی دادند که اهداف رئیس جمهور را پشتیبانی کند. تقریباً همه کسانی که از ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۴ برایشان از بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا پژوهانه تصویب شده بود آن پژوهانهها را از دست دادند. من مجبور شدم مشاورم در امور رایانهای و دانشجویی که دستیارم بود و در پژوهشها و ارجاعات کمکم میکرد را اخراج کنم. متأسفانه این یک مشکل بزرگ است.
محمود نوری از دیگر اساتید دانشکده الهیات در ادامه این جلسه از او پرسید: فکر میکنید آینده این مسأله به چه شکل باشد؟
وود گفت: به اعتقاد من ترامپ در حال افراط بیش از حد است و همین مسأله باعث میشود که مقاومت در برابر این تغییرات آسانتر شود. اما این مقاومت چقدر زود اتفاق خواهد افتاد و تا اتفاق بیفتد چقدر خسارت وارد خواهد شد و خسارتها تا چه حد قابل جبران خواهد بود، اینها همه سوالاتی است که مطرح است.
ریگا وود در مقدمه بحث خود به این باور اشاره کرد که اندیشمندان مسلمان در قرون وسطی با ترجمههایی که از متون یونانی به عربی انجام دادند به تمدن غرب خدمت کردند و این متون را در دسترس پژوهشگران غربی قرار دادند اما الان این باور به دلایلی به چالش کشیده شده است. یکی از این دلایل نقصانهایی است که در آن ترجمهها وجود دارد. حال این سوال پیش میآید که آیا باید به خاطر چنین دلایلی یک دیدگاه بازنگرانه افراطی که توسط گوگنهایم مطرح شده را بپذیریم؟ سیلون گوگنهایم در سال ۲۰۰۸ گفت به احتمال بسیار زیاد فرهنگ اروپایی بدون هیچ گونه ارتباطی با فرهنگ اسلامی به همین گونه که هست شکل میگرفت. او مدعی است که همه ترجمههای مورد نیاز در یک صومعه به نام مون سنمیشل توسط جیمز اهل ونیز در دهه ۱۱۲۰ آماده شده بود و این حدوداً صد سال پیش از ترجمههای عربی است. دلایلی وجود دارد که افرادی متمایل به تأیید نظر گوگنهایم شوند. یکی از این دلایل این است که متفکران غربی خودشان اذعانی به وامدار بودنشان از فلسفه اسلامی نکردهاند. دلیل دیگر هم این است که مفسران ارسطو به نسخ عربی ارجاع ندادهاند و طبق نظر گوگنهایم به ترجمههای جیمزِ ونیزی ارجاع دادهاند. در نتیجه ممکن است فکر کنیم که گوگنهایم درست میگوید. اما با گوگنهایم مخالفتهای شدیدی صورت گرفت.
در ادامه جلسه مباحثی پیرامون ابن سینا و اینکه راجر بی کن ابن سینا را مقلد محض ارسطو میداند صورت گرفت و در ادامه این بحث، نادیا مفتونی با نظر بی کن مخالفت کرد و گفت: به عنوان مثال در خصوص حواس پنجگانه باطنی که توسط ابن سینا مفهوم سازی شده است، در آثار ارسطو این صورت پنجگانه به چشم نمیخورد. پس ابن سینا مقلد صرف ارسطو نبوده است.
ریگا وود این مطلب را تأیید کرد و بیان کرد: متفکران غربی قرون وسطی در فهمشان از ارسطو و نیز در نوآوریهای فلسفیشان وامدار اندیشمندان مسلمان بودهاند. او این بخش را به سه استدلال اختصاص داد. یکی استدلالی بر اساس ترتیب تاریخی رویدادها. دوم استدلالی بر اساس مفاهیمی که از فلسفه اسلامی وارد فلسفه غرب شدهاند و پیش از آن حضور نداشتند، از جمله تفسیر طبیعی یا طبیعتگرایانه از معجزه و نبوت و نیز وحدت عقل مادی. سوم استدلال بر اساس تفاوت تفسیرها پیش و پس از آشنایی با ابن رشد. او در این زمینه به ریچارد روفوس و دو رساله او تحت عنوانهای مموریاله (Memoriale) و اسکریپتوم (Scriptum) اشاره کرد که هر دو تفسیری بر مابعدالطبیعه ارسطو هستند اما رساله دوم از نظر تعداد صفحات دهبرابر رساله اول است و نگارش آن مربوط به زمانی است که روفوس هم با تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد آشنا شده و هم با آثار متعدد دیگری از او.
این استاد دانشگاه، با بررسی تطبیقی دو رساله نشان داد که در هر زمینه چه مباحث عمیقتر و مفصلتری در رساله دوم نسبت به رساله اول طرح شده و اشاره کرد که روفوس از ابن رشد با اسم خاص «فیلسوف» (The Philosopher) یاد میکند.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0